نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

برای نوژاجونم

سالگردازدواج من وبابا

  4سال از پيوندمان گذشت اي کاش گذر زمان در دستم بود تا لحظه هاي با تو بودن را آنقدر طولاني ميکردم که براي بي تو بودنم وقتي نميماند عزيزم 4 سال پيش منوبابايي باهم زندگي مشتركمونو آغاز كرديم و درست 1 سال و ٣ماه بعداز ازدواجمون فهميدم ني ني دارم.بابا خيلي خوشحال بود ومن خوشحال تر.اين روزو هم به شما وهم به بابا مجيد وهم به خودم تبريك ميگم .انشاله صدها سال همين طور ازين لحظه ها به خوبي يادكنيم پ.ن.:بابایی ب همین مناسبت واسه مامان یک گردنبند خوشگل خرید.دستت دردنکنه عزیزم ...
30 مهر 1391

شیطون بلای خودم

سلام دخترنازم.ششمین دندونت هم از فک پایین سمت چپ بیرون زد.مبارکت باشه.الهی فدات بشم که داری اذیت میشی.دردداری ویکم نق نقو شدی.دندونای آسابتم ورم کرده وسفیدشده .خدا کنه زودتردربیان و ازین درد زودتر راحت شی عسلم.الانم راحت خوابیدی.یه عالمه واسه ی خوابیدن گریه کردی .اما بالاخره خوابت برد.             قربون اون دروازه درست کردنت برم بریم ادامه ی مطالب: اینجا داری باخاله هانیه بازی میکنی ومیخندی فدای دخترسربزیرم بشم عشق فقط تو   ...
28 مهر 1391

دندون جدید

عزیزم بالاخره پس ازماهها پنجمین مرواریدتم دراومد.مبارکت باشه خانمم.دیگه کم کم داشتم نگران میشدم آخه همسن های شما حداقل 6تادندون رودارن اما شما فقط 4تا داشتی.خب منم که حساس.بامامانم که صحبت میکردم گفتند که زیادنگران نباش بالاخره درمیاد.همینم شداما کلی غصه خوردم تا این پنجمی نمایان شد. الانم 2روزه که بیحالی وسرماخوردی.دیشب به دکترت زنگ زدم وگفتم که آبریزش بینی داری گفت :شربت دیفن هیدرامین هر8 ساعت بهت بدم خداروشکرامروز یکم سرحال بودی. گلم دنیای من وبابا هستی ...
25 مهر 1391

اولين درخواست نوژاجوني

عزيز دلم سلام .ديروز ازسركاركه اومدم شما باصداي زنگ در ازخواب بيدارشدي ومنو كه ديدي يه لبخند تحويلم دادي كه ذوق كردم.بعدش كلي بازي كرديم.داشتيم برنامه عمو پورنگ رو ميديديم كه عزيز چايي برامون ريخت .بعد به شما گفت:نوژا چايي ميخوري؟ شما هم بلافاصله گفتي :آآآآآآآآآآب.واي مامان اينقدر منو عزيز كيف كرديم كه نگو.سريع برات آب آوردمو شما هم تا‌آخرش نوش جان كردي.بعدش هم بهت ميگفتم نوژا بگو آب .قيافتو يه جوربامزه ميكردي وحالت كشيده ميگفتي:آآآآآآآآآآب.     الهي فداي حرف زدنت بشم .اين اولين درخواستت بودكه خيلي خوشحالمون كرد.معنيش هم اينه كه گلم ديگه بزرگ شده خانم شده .حرفامونو درك ميكنه .خوشحالم مامان خيلي زياد. ر...
19 مهر 1391

روزجهاني كودك مبارك

اگر تو نبودی جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.                      &nb...
17 مهر 1391

تاب تاب عباسي

سلام گل خانم.خوبي؟عزيزم ديروز روزخوبي برام بود.ميدوني  دليلش چيه؟ بعدچندوقت باخاله ها رفتيم خريد.اينقدر حال وهوام عوض شد كه نگو.هفته ي ديگه هم عروسي دعوت شديم .همين بهانه اي شد كه برم خريد.براشماهم يك لباس خوشگل گرفتم اما يكم برات بلندبودوتصميم گرفتم يك لباس ديگه براي شب عروسي تنت كنم.عزيزم وقتي ميريم خونه ي ماماني اينا عاشق اين هستي كه بشيني رو صندلي و بخوني تاتا عباسي.يه وقتا هم صندلي رو تكون ميدي وبرا صندلي تاتا ميخوني .                                 &nb...
15 مهر 1391

دل نوشته...

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...
12 مهر 1391

تلاش خانم گلم

سلام خانمم.خوبی؟مامانی امروززوداومدم خونه.آخه دیشب تا 7 سرکاربودم ونرسیدم که باهات بازی کنم .امروزطوری برنامه ریزی کردم که زودتربیام پیشت که خداروشکرتونستم .الانم خوابیدی.حالا اومدم یه چندتا عکس برات بزارم.تواین موردیکم کم کاری میکنم .ببخش.آخه اینقدرخسته میشم که نگو.سعی میکنم جبران کنم گلم.                       عزیزم داری سعی میکنی که اون ماه صورتی رو اززیرکمددربیاری                      پیش به...
11 مهر 1391

مطالعه کردن خانمم

دخملی اینقدربه کتاب وکتاب خوندن علاقه داری که من کلی کیف میکنم.بخاطراینکه خودمم ازبچگی یعنی همون موقع که تونستم بخونم شروع به خریدن هفته نامه کیهان بچه ها میکردم .اینقدرذوق داشتم که همشو همون روز که میخریدم میخوندم وهمش دوست داشتم زودترهفته سربیادودوباره کیهان بچه ها بخرم.فکرکنم که شما هم ازین نظربه مامان رفتی .خیلی خوشحالم.کلاس پنجم که  بودم رمانهای مامانیو یواشکی برمیداشتمو میخوندم.خلاصه کلی به مطالعه علاقه مندبودم .سعی میکنم که براشما هم کتاب زیادبخرم .چندتا کتاب که داری اینقدربامزه نگاه میکنی و ورق میزنی که من محوکارات میشم .صفحه به صفحه ورق میزنی وعاشق عکساومطالبی که برات میخونم هستی.حتی این پیک های همسایه که توخونه ها می اند...
10 مهر 1391

نوژاجونی وتوپ بازی

   شیطون بلای من اولا معذرت بخاطراینکه وقت ندارم وبرات عکس نمیزارم بعدش  هم ازدوستای گلم هم عذرخواهی میکنم که نتونستم مطلب جدیدبزارم .مرسی ازلطفتون .نوژای خوبم فرارسیدن پاییزوبهت تبریک میگم.من پاییزودوست دارم اما یه وقتایی دلم میگیره اما بیشتربخاطراینکه 2تا مناسبت خوب دارن خیلی بیشتراین فصلو می پسندم ...
10 مهر 1391